عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 28 اردیبهشت به عنوان روز خیام نامیده شده تا از حکیم عمر خیام نیشابوری یاد کنیم و از شعر او و به این گنجینه ها ببالیم اما مردگان نیز از حاشیه در امان نیستند!
در این فقره خاص هر سال بهانۀ تازه ای یافت میشود تا جدای آنچه دربارۀ خیام میدانیم و میخوانیم به نکتۀ جدیدی اشاره شود.
28 اردیبشهت و روز خیام پارسال مقارن شد با پخش سریال پر سروصدای مصری «حشاشین» که به زندگی حسن صباح میپرداخت که در آن عمر خیام هم به تصویر کشیده شده و بر اساس افسانۀ مشهور «سه یار دبستانی» با حسن صباح و خواجه نظامالملک در کودکی دوست و همبازی بودند و قرار گذاشتند وقتی در بزرگسالی به موقعیتی رسیدند به هم یاری رسانند و عهد خُردی را فراموش نکنند.
هر سه هم به شهرت جهانی رسیدند. یکی (حسن صباح) رهبر شاخه قهرآمیز فرقۀ اسماعیلیه شد و افسانهها دربارۀ او ساختند و پرداختند و سریال هم در پی آن بود زیرکانه میان اسماعیلیه و خلافت فاطمیون نسبتی برقرار کند و هر دو را بر ماهیت تروریستی و خشونت محور فرقۀ حسن صباح استوار سازد و به همین خاطر برخی آن را سفارشی یا مورد حمایت حاکمان کنونی مصر دانستند که نگران رواج اندیشههای شیعیاند و میکوشند پیروان حسن صباح را مانند داعش امروزین تصویر کنند.
دیگری شخصیت عمر خیام است اما نه آن شاعر و رباعیسرای بینظیر و ریاضیدان و فیلسوف که تنها شادنوش و خوشگذران است.
پارسال به این بهانه نوشتم محمد علی فروغی به دو دلیل براین افسانه صحه نمیگذارد و معتقد است اگر هر دو 120 سال عمر کرده باشند میتوانند هم زمان باشند ضمن این که هم دورهایهای خیام اشارتی به این افسانه ندارند.
برای آن که بدانیم اشاره به خیام در این سریال مستند نیست صحنهای را به یاد آوریم که خیام از سپاه ملکشاه که الموت را محاصره کردهاند دیدن میکند و در گفتوگو با فرماندهی که لباس مغولی بر تن دارد به او میگوید: حسن صباح دوست من است اما خود را بالاتر از انسانهای عادی می داند. این در حالی است که در قرن پنجم پای مغولها به ایران نرسیده بود!
امسال اما چه اتفاقی افتاد؟ عید امسال در فضای مجازی و شبکه اجتماعی ویدیویی از سخنان یک فرد معمم منتشر و امام جمعه نیشابور معرفی شد که ساخت آرامگاه با معماری قابل توجه برای خیام با طرح و هنر هوشنگ سیحون را توطئهای برای به حاشیه راندن امامزاده محروق دانسته و از صدور حکم قضایی برای تخلیۀ آرامگاه خبر داده بود!
جوری گفته بود تخلیه که انگار دارد از تخلیه چاه صحبت میکند و همین لحن که نشان میداد تعلقی به فرهنگ و ادب ایران ندارد موجی از انزجار برانگیخت و توجه به خیام را بیشتر کرد.
سیدقاسم یعقوبی، امام جمعه نیشابور اما اعلام کرد نه آن شخص ربطی به او دارد و نه حکمی صادر شده است.
آرامگاه امامزاده محمد محروق در باغ بزرگ و زیبایی در مجاورت آرامگاه خیام نیشابوری، در شهر نیشابور قرار دارد و ادعای مطروحه ظاهرا بر این مبنا بوده که باغی که آرامگاه خیام در آن بنا شده در ملک موقوفه امامزاده سید محمد محروق بوده باید تخریب شود.
فرماندار نیشابور هم گفت: چالشی در خصوص آرامگاه خیام و امامزاده محروق وجود نداشته و فضای آرامگاه خیام و بقعه امامزاده محروق با نرده از یکدیگر جدا شدهاند و هر دو آرامگاه، میزبان مراسمهای مختلف مذهبی و ملی در طول سال هستند.
مدیرکل اوقاف خراسان رضوی هم گفت: حکیم خیام نیشابوری از شعرای نامی و مفاخر فرهنگی ایران در جوار مضجع دو امام زاده لازمالتعظیم آرمیده واساسا در هیچ دوره ای اوقاف یا هیئت امنای بقعه متبرکه متقاضی تخریب آرامگاه خیام نبوده و نیستند و چنین حکمی نیز تا کنون صادر نشده است.
استاندار خراسان رضوی نیز نوشت: از فرصت هم نشینی امامزاده محروق و خیام در نیشابور باید بهره برد و گفتوگو میان ایدهها را رواج داد.
کار به وزیر فرهنگ و موضع صریح آقای صالحی هم رسید که نوشت: نباید در پی ایجاد دوقطبی میان ایران و اسلام باشیم و از تقابل خیام و امامزاده محروق جلوگیری کنیم.
جدای بحث امام زاده محروق که امسال درگرفت میتوان از سه چهره معاصر در ادبیات ایران یاد کرد که به خیام پرداختهاند: صادق هدایت و محمد علی فروغی و قاسم غنی.
صادق هدایت شاید نخستین باشد در تحقیق و معرفی خیام و حاصل همت او دو کار است: یکی مقدمهای بر رباعیات خیام و دیگری ترانههای خیام.
چون صحبت از سه چهره شاخص درباره خیام شد جا دارد به بهانۀ خیام از سه چهره دیگر هم یاد شود: احمد شاملو، فریدون شهبازیان و محمدرضا شجریان که 50 سال قبل کاست رباعیات خیام را تولید کردند و به عنوان اثری ماندگار ثبت شد تا جایی که گفته میشود پرفروش ترین کالای صوتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و حتی در تاریخ نوار کاست در ایران بوده است.
بد نیست اشاره شود عده ای هم ادعا می کنند ما یک خیام دارد و یک خیامی. خیام ریاضی دان و منجم و اهل تقویم و گاه شماری بوده و آن که رباعیات شادنوشانه و گاه منکرانه را سروده خیامی بوده است! بدین ترتیب خواسته اند آنچه را که تعارض می پنداشتند حل کنند!
این که بگویند حکیم عمر خیام یک نفر است و رباعیسرای به زعم آنان کفرگو شخصی دیگر با نام خیامی ابتکار مرحوم محمد محیط طباطبایی بود و جای شُکر آن باقی است که حافظ و حافظی دو تن نبوده اند و ایضاً مولانا و مولانایی!
به جای این تشکیک ها و تدقیق ها اما میتوان سراغ رباعیات او رفت و اصلا همین یک بیت که زبان حال بسیاری است و گویاتر از هر فلسفهای:
دوزخ، شرری ز رنج بیهودۀ ماست
فردوس، دَمی ز وقت آسودۀ ماست
از این رباعی زیباتر و امروزینتر سراغ دارید خاصه این که در این روزگار همه از رنج بیهوده مینالیم و در پی وقتی آسودهایم؟ ذوق و زیبایی رباعیات خیام را هیچ کس نمیتواند انکار کند ولی به لحاظ مضمونی مخالفانی داشت و برخی مانند مرحوم محمد تقی جعفری میگفتند ناپایداری دنیا امر نامعلومی نیست و این همه اصرار بر آن یأس میآورد.
خیام اما به نومیدی فرانمیخواند بلکه میگفت دم را غنیمت شمرید و از فرصتها بهره برید و به آدمی هشدار میداد زیاده از حد خود را جدی نگیرد و گمان نکند اگر نباشد جهان زیر و زبر خواهد شد.
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبود هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
در این که برخی رباعیات را بعدتر به خیام نسبت دادهاند تردیدی نیست اما مردم رباعیسرایی به نام خیام را دوست میدارند و این که خیامی بوده نه خیام موضوع را تغییر نمیدهد.
خیام در شهرت جهانی اعتباری همسنگ حافظ دارد و دست آخر این که مدتها بود تصور می شد عمر رباعی به سر آمده و کسی را یارای رباعیسرایی به شکوه خیام نیست و حتی زنده یاد اسلامی ندوشن نتوانست در رباعی بدرخشد.
البته رباعی سرایی منحصر به خیام نیست و همشهری او (عطار) که 20 سالی بعد از مرگ خیام به دنیا آمد هم رباعیهای زیبایی سروده و گزیده آن منتشر شده و میتوانید به پادکستی که محمد کاظم کاظمی شاعر خوش قریحه افغانستانی تهیه کرده هم مراجعه کنید.
از خیام گفتیم و به سریال حشاشین و جفای کارگردان آن (پیتر میمی) در حق او اشاره کردیم و نامهایی چون فروغی و غنی و هدایت و فیتز جرالد و عطار و کاظمی و اسلامی ندوشن. پس دریغ است از هنر هوشنگ سیحون گفته نشود چرا که آرامگاه خیام در همان باغ امامزاده محروق نیشابور اوج هنر نمایی هوشنگ سیحون است.
برای این که گمان نکنیم هیچ ربطی بین دفن خیام و باغ امامزاده محروق نبوده این نقل قول از هوشنگ سیحون هم خالی از لطف نیست که گفته بود من برای ساخت برخی آرامگاه ها ناچار شدم آن بزرگان را گور به گور کنم و از چند نفر نام برده بود که قاعدتا همین خیام و کمالالملک و بوعلی سینا و نادرشاه و محمد تقی پسیان هم احتمالا در میان آنها بودهاند!